شنبه 16 شهریور
سلام شیرین تر از عسلم.. مادر جان، چند سال پیش ، به آقای نجار، سفارش ساخت این وسیله رو داد تا نوه ها ، باهاش تمرین راه رفتن کنن.. (برای راه افتادنِ من و خاله ها و دایی ها هم از همچین وسیله ای استفاده شده).. دی ماه سال گذشته که تو هفت ماهه بودی نوبت تو شد که باهاش تمرین کنی.. (نوه های دیگه با کمک این وسیله توی نه ماهگی راه افتادن) .. ولی باباجون میترسید که زود باشه و برای کمرت خوب نباشه.. واسه همین، منم جمعش کردم.. و اصلا ازش استفاده نکردیم.. الان هلناجون (دختر خاله)هشت ماهشه.. با خودم گفتم دیگه نوبت هلناست.. دیروز آوردمش دم دست که در اولین فرصت بدمش به خاله جون.. ولی تو برش داشتی و شروع کردی به را...