ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

شنبه 16 شهریور

1392/8/2 14:03
نویسنده : مامان
1,208 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرین تر از عسلم..ماچ

مادر جان، چند سال پیش ، به آقای نجار، سفارش ساخت این وسیله رو داد تا نوه ها ، باهاش تمرین راه رفتن کنن.. (برای راه افتادنِ من و خاله ها و دایی ها هم از همچین وسیله ای استفاده شده)..

 1

1

دی ماه سال گذشته که تو هفت ماهه بودی نوبت تو شد که باهاش تمرین کنی.. (نوه های دیگه با کمک این وسیله توی نه ماهگی راه افتادن) .. ولی باباجون میترسید که زود باشه  و برای کمرت خوب نباشه.. واسه همین، منم جمعش کردم.. و اصلا ازش استفاده نکردیم.. الان هلناجون (دختر خاله)هشت ماهشه.. با خودم گفتم دیگه نوبت هلناست.. دیروز آوردمش دم دست که در اولین فرصت بدمش به خاله جون.. ولی تو برش داشتی و شروع کردی به راه رفتن:توی هال ، توی آشپزخونه، اتاق ها.. هر جا هم که پله ی کوچیکی هست خودت ورش میداری و میذاریش بالا و دوباره راه میری.. صدای قیژقیژش توی خونه می پیچه.. صداش اصلا گوش خراش نیست، خیلی هم آرامش بخش و نشاط آوره..

 1

1

به همه جا سرک میکشی..دیدی  پشت بخاری چیزی نیست؟!

  1

بالا رفتن از مبل به قصد روشن و خاموش کردن کلید های برق: (چند هفته ست که این کارو یاد گرفتی.. حیف! لحظه ای که انگشتت روی کلید بود شکار نشد!)

1

1

و اینجا به قصد مبل پیمایی: (اگه اینقدر عکس تکراری گذاشته م واسه اینه که تو خیلی بیشتر از این تعداد میری و میای.. میری و میای..)

 1

1

1

1

1

1

بعضی وقتا اون بالا هم میری ولی دیگه عکس نمیگیریم ، فقط خیلی خیلی مواظبیم که نیفتی:

1

 

پله پیمایی:

 1

1

1

خداحفظت کنه عزیزدلم..

خیلی دوستت داریم طلاطلا..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامی ارمیا
16 شهریور 92 11:33
فسقلی مراقب باش از پله نیفتی ها.....


خودمم خیلی می ترسم.. همیشه دنبالشیم.. اینجا هم موقع عکس گرفتن چند پله ازش دور میشدیم وگرنه هیچوقت نمیذاریم تنهایی بره ..
مامان سونیا
17 شهریور 92 0:37
ای شیطون بلای خاله چه وسیله جالبی مامانی ببببببببببببوووووووووووسسسسس


ممنونم عزیزم..
مهربون
17 شهریور 92 5:04
ازاون شبای بده!!!!نمیدونم چرا فکرکردم اینجا ی چیزی هس ارومم میکنه
خداحفظت کنه ساتیار...حفظت کنهمراقب باش کوچولو


اینجا هم وضعیت خیلی بد بود..
مرضیه مامان امیرحسین
17 شهریور 92 15:51



خواهرفرناز
18 شهریور 92 0:05
وای از دست تو پسر گلی
از پله ها نیفتی
جیگرتو برم شیطونی نکن



ممنونم عزیزم..
رومينا
18 شهریور 92 11:12
واي چه وسيله خوبي هست . ساتيار جونم چه شيطون بلايي شده رادوين هم همينطوري از در و ديوار بالا ميره
ايشاللله كه تنشون سالم باشه و ما از ديدن شيطوني شون لذت ببريم


ممنونم عزیزم.. ایشاالله..
ازاده
20 شهریور 92 18:48
وای مواظب باش خاله. با این شیطنت ها چه انرژی از مامان می گیری


چشم خاله جون.. چه خوب مامانمو درک میکنین....