16 ماهگیت مبارک ساتیارجون
چه سرنوشت غم انگیزی..
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود ... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت شروع وسوسهای در من به نام دیدن و چیدن بود من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من فریبکار دغلپیشه بهانهاش نشنیدن بود چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام ...
تولــــد صــادق جـــــــون
تولد باباجون
تولــدت مبـــارک باباجــــــــون ...