ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

چه سرنوشت غم انگیزی..

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود  ... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد  که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری  که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما  بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من  فریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام ...
2 آبان 1392
1