ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

سه شنبه 5 شهریور

سلام پسر خوبم.. حدود یه هفته ست اینترنت نداریم (الانم با ایرانسل اومدم).. واسه همین با کمی تاخیر،  چند خاطره رو برات ثبت میکنم: -روز چهارشنبه 30 مرداد، جایزه ت به دستمون رسید و همون روز ، موجودی کارت هدیه ت رو به مرکز امام سجاد تقدیم کردی: - اگه بشه، میخوایم عادتت بدیم که شیر پاستوریزه بخوری.. واسه همین روز پنج شنبه 31 مرداد واسه ت یه شیشه کوچولو خریدیم(خودت راحت می تونی ازش استفاده کنی ): -عصر جمعه ، داداشی ها و مهدی جون رفتن کنسرت امید جهان،( داداش علی با مهدی تماس گرفت و گفت اگه میتونه بیاد تا بیشتر بهشون خوش بگذره).. روز شنبه ، مهدی جون می خواست برگرده مشهد، ولی ازش خواهش کردم ب...
2 آبان 1392

چهارشنبه 6 شهریور 91

سلام گل مامان.. چیزی به ده صبح نمونده.. بعد از کلی گریه و بی قراری خوابت برد.. توی خواب هم داری ناله میکنی.. بمیرم برات مادر!! درد و بلات بخوره  به جونم!!! دیشب هم اصلا نخوابیدی.. از یه طرف تب شدید، از یه طرف..، صبح برات جوشونده و کته ماست درست کردم، ولی به هیچ کدوم لب نزدی.. برات از دکتر وقت گرفتم و  امروز می برمت دکتر.. فکر میکنم به خاطر خوردن شیرموز اینجوری شدی (از این بسته بندی های رضوی).. خیلی دوستت دارم گل مظلومم.. ...
2 آبان 1392

دوشنبه 28 مرداد 92

سلام پسر شیرین زبونم.. شنبه برات چند تا لباس از نی نی لازم سفارش دادم که امروز به دستمون رسید (با هزینه پست: 97400ت) مبارکت باشه گلکم..   لباس هندونه ای داشتی ولی چون جنسش خوبه و بهت میاد دوباره برات خریدم.. خیلی دوستت داریم طلاطلا.. ...
2 آبان 1392

یک شنبه 27 مرداد 92

سلام گلبرگ گلم.. دیروز یه کاری کردی که دیگه خدا بهمون رحم کرد.. خیلی ترسیدم.. هنوز ته دلم می لرزه.. دوربین همراهمون نبود ، تازه اگه همراهمون بود عمرا  به عکس گرفتن فکر می کردیم. امروز صحنه رو کمی بازسازی کردیم و عکس گرفتیم تا خاطره ت رو تصویری برات ثبت کنم. اما شرح ماجرا: از سه چیز سیر نمیشی: موتور سواری- ماشین سواری- حموم کردن. بعضی روزها تا سه بار میری موتور سواری و پیش میاد که تا سه بار هم می بریمت ماشین سواری .. وقتایی که موتورسواری می کنی ، صادق جون رانندگی میکنه و تو ، یا توی  بغل من هستی ، یا بغل بابا. دیروز صبح ، باباجون و صادق با موتور بردنت پارک. وقتی برگشتی بعد از چند دقیقه باز ددر می ...
2 آبان 1392

یکشنبه 20 مرداد

سلام نفس مامان.. چهارده ماهه شدی.. مبارک باشه عزیز دلم..   چند روزه که هوا خیلی خوبه. دیروز بعد ازظهر ، بردمت توی حیاط تا اونجا بازی کنی. بعد از بازی ، بردمت طبقه بالا، پیش داداشی ها تا نمازم رو بخونم. دیدم داداشی ها سخت مشغول تزئین کیک تولد 14 ماهگیت هستن. وسط لایه های کیک،  موز و خامه میذاشتن.. کیک خوشمزه ای شده بود. صادق جون یه کم خامه بهت داد و کیک رو گذاشت توی یخچال. شب وقتی چشمت به کیک افتاد، اومدی ، یه کم مزه کردی، بعد با دو انگشت کوچولوت شروع کردی به برداشتن کیک، وقتی دیدی خوشمزه ست دیگه هزار ماشاالله دولپی میخوردی...
2 آبان 1392

شنبه 19 مرداد

سلام دلبندم.. برندگان جشنواره تابستانی نی نی وبلاگ مشخص شد. جشنواره، 752 نفر شرکت کننده داشت. تو با  799 رای، نفر نهم شدی و جزو برندگان مسابقه هستی. مبارک باشه عزیزدلم..  از تک تک کسانی که از تو حمایت کردن و بهت رای دادن، تشکر می کنم..  به مسئولین محترم نی نی وبلاگ و تمام شرکت کنندگان این جشنواره یه خسته نباشید جانانه عرض می کنم..   جایزه ت به محض دریافت،  از طرف خودت و تمام رای دهندگان عزیز به مرکز توانبخشی امام سجاد(ع) تقدیم خواهد شد. (50 هزار تومان)    خیلی دوستت دارم آرامش...
2 آبان 1392

شنبه 9 شهریور

سلام عزیزدلم.. خدا رو شکر حالت کمی بهتره.. تب نداری ولی (گلاب به روی خوانندگان محترم وبلاگ) هنوز مشکل اسهالت، کامل برطرف نشده.. چهارشنبه، قبل از ظهر، بردیمت پیش دکتر عابدی و بعد از ظهر پنج شنبه،  رفتیم پیش دکتر خلیل بهشتی.. حالاها دیگه راحت دارو نمی خوری!.. چه کاری!!!! اگه قراره به زور بهت دارو بدیم ، خب به زور بهت دارو گیاهی و غذاهایی که واست خوبه میدیم.. صبح جمعه برات کشک و نعنا سابیدم و با کمک باباجون کمی به خوردت دادم.. خاله جون تماس گرفت و حالت رو پرسید، منم بهش گفتم. گفت: بدو، بدو برو براش حریره بادوم بدون شیر درست کن.. منم دویدم و وقتی حریره حاضر شد، یه تشت آب و یه وسیله ی کوچیک که حباب سازه رو آوردم و شروع ...
2 آبان 1392

چه سرنوشت غم انگیزی..

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود  ... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد  که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری  که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما  بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من  فریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم تمام ...
2 آبان 1392