ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

جمعه 17 خرداد

سلام گل پسر.. عیدت مبـــــــــارک.. یه ساعت قبل، بردمت حموم و حسابی آب بازی کردی.. حالا هم نازتر از یه فرشته خوابیدی.. تا فرصت هست کمی از خاطرات این روزات می گم.. -پریروز (چهارشنبه 15 خرداد)، خاله مریم جون، اکرم جون و نرگس جون اینجا بودن و روز خیلی خوبی شد.. همه ی حواس آرمین جون به تو بود و همه ی حواس تو به امیر حسین جون، نسیم جون و فرزادجون.. خاله جون برای تولد یک سالگیت یه هدیه ی خیلی قشنگ بهت داد.. مرســــــــی خاله جـــــــون :   -هنوز هم روزی چند بار تاب می خوری .. خیلی پیش میاد که در حال تاب خوردن خوابت می بره، اونوقت آروم میذاریمت توی گهواره ..مثل الان.. -از وقتی چند روزه بودی...
2 آبان 1392

پنج شنبه 2 خرداد نود و دو

سلام ساتیارجونم.. فردا روز پدره..  این روز قشنگ رو از طرف تو و داداشی ها و خودم به باباجون و همه ی پدر های خوب و مهربون تبریک میگم..  و برای آمرزش و شادی روح پدرهایی که در بین ما نیستند دعا می کنم.. امشب به بهانه ی روز پدر یه جشن کوچیک گرفتیم .. صادق جون، این دفعه دو مدل کیک پخت و با گیلاس و ژله تزئینش کرد .. دو تا هدیه ی ناقابل هم به باباجون تقدیم کردیم (یه جفت کفش و یه دونه پیراهن). باباجون خیلی دوستت داریم .. انشالله که همیشه سالم و شاد باشی و سالهای سال سایه ت بالا سرمون باشه. خیلی دوستت داریم پسر نازم.. ...
2 آبان 1392

سه شنبه 24 اردی بهشت

سلام طلا طلا.. چند تا از خاطرات این روزات: - چند وقتی بود که شبا اذیت میشدی. آخه بس که روزا می خوابیدی شبا خواب نداشتی. حالا چند روزه که نمی ذاریم بیشتر از دو بار در روز و هر بار بیشتر از یک ساعت بخوابی .. خداروشکر، اینجوری مشکلت حل شد. - توی سرویس پله ها که باشی، شروع می کنی به آواز خوندن. از اینکه صدات می پیچه خوشت میاد . البته گاهی هم سکوت میکنی و به پله های بالایی خیره میشی. حتما به روزی فکر میکنی که باباجون تو رو برد پشت بوم. تا چند روز بعدش اصلا توی بغلم آروم و قرار نداشتی و همش میخواستی که دوباره ببرمت اونجا. با تعجب نگام میکردی، با نگات بهم می گفتی "یعنی متوجه نمیشی من چی میخوام!".. حیف که پشت بوممون حفاظ...
2 آبان 1392

جمعه 27 اردی بهشت نود و دو

سلام ساتیارجونم.. اینم عکسای آتلیه:   خدا حفظت کنه گلکم.. این کیک کاکائویی رو صادق جون بعداز ظهر روز سه شنبه به مناسبت تموم شدن کلاساش درست کرد:   گروه سرود مدرسه شون توی شهرستان مقام دوم رو آورده:   آفرین به داداشی و دوستاش..     دیروز واست یه کلاه خریدم که خیلی بهت میاد.. هزارماشاالله عزیزم.. (از فروشگاه شیرنژاد، 6500 ت):   خیلی دوستت داریم عزیزدلم.. ...
2 آبان 1392

چهارشنبه 8 خرداد 92

سلام فرشته ی ناز و قشنگم.. بمیرم برات!!! این روزا به خاطر درآوردن دندون خیلی اذیت میشی.. قبلا اینجوری تب نمی کردی.. این دفعه مجبور شدیم از قطره استامینوفن استفاده کنیم.. یه کمی هم خاکشیر و چای بابونه بهت دادم.. باز خوبه که هوا زیاد گرم نشده.. کارای این روزات: کمی می خوابی، چند ساعتی برنامه های شبکه هدهد و سی دی های خودت رو می بینی.. یکی دوبار در روز می بریمت بیرون.. چند ساعتی با اسباب بازی هات بازی می کنی و با چیزای دیگه؛ مثلا هنوز عاشق جاروبرقی، مگس کش و گوشی تلفن هستی.. دو ماهی میشه که دسته ی جارو قدیمی رو گذاشتم جزو وسایل بازیت، یه دونه مگس کش هم مخصوص بازی کردن تو خریدیم:   ...
2 آبان 1392

شنبه 4 خرداد

سلام عزیزدلم.. سومیــــــــــن دندونت هم دراومــــــــد ..                              مبـــــــارک باشه عزیـــــــــــزم.. خیلـــــــی دوستت دارم گل قشنگم.. ...
2 آبان 1392

سه شنبه 31 اردی بهشت

سلام پسر خوبم..   سه روز بود که غیر از شیر ، چیزی نمی خوردی! وقتایی که خانوادگی تلاش می کردیم و چند قاشقی بهت غذا می دادیم ، گلاب به روی خوانندگان محترم، همه رو بالا میاوردی! نمی دونستیم به خاطر دندوناته یا سردل داری.. دیروز بهت یه کم جوشونده دادم ، خوشبختانه جواب داد و حالت بهتر شد. دیشب هم بهت آب آلوبخارای خیس شده دادم .. خدا روشکر که دیگه نیازی نیست ببریمت پیش دکتر..     داداشی ها رو خیلی دوست داری، همیشه با لبخند و محبت به علی جون نگاه می کنی.. رابطه ت با صادق جون هم خیلی خوبه.. روز شنبه، صادق مواظب تو بود و من داشتم کارای خونه رو انجام میدادم، صادق تو رو بغل کرده بود و آروم به چپ و راست تکونت ...
2 آبان 1392