یکشنبه 13 مرداد
سلام گل نازم
از حال و هوای این روزا:
-چند روزه خیلی بی قراری و بهانه می گیری.. احتمالا به خاطر دندون درآوردنته.
-چندوقته درب یخچال رو قفل می کنیم.. آخه دوست داری هرچی توی یخچال هست بریزی پایین (مثل وسایل توی کابینت).
-عصر روز سه شنبه (اول مرداد) واسه کنترل، بردمت چشم پزشکی.. خدا رو شکر مشکلی نداشتی.
-سه شنبه (8 مرداد) افطاری خونه مادرجون بودیم.. خاله جون و دایی جون هم دعوت بودن.. شب خیلی خوبی بود. فقط حیف که باباجون کار داشت و بلافاصله بعد از افطار برگشتیم.
-بعدازظهر چهارشنبه (9 مرداد) با علی جون رفتیم مزار بی بی حسنیه.. خیلی خلوت بود:
-شبهای قدر، من و تو خونه بودیم ولی داداشی ها می رفتن مسجد نزدیک خونه و ساعت دو میومدن.. ایشاالله خدا قبول کنه.
- این روزا خیلی درب و داغونم.. نمی تونم نگران مهدی جون نباشم.. از دیروز داره میره شیمی درمانی.. ایشاالله خدا به آبروی ابوالفضل (ع) شفاش بده.. آمین!!!!
-چند عکس از محصولات باغچه ی خونه؛ هنرهای باباجون: (هندونه، خربزه، گوجه گیلاسی، سبزی خوردن)
خیلی دوستت دارم گل بی خارم..