ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

سه شنبه 5 شهریور

1392/8/2 14:02
نویسنده : مامان
1,209 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر خوبم..ماچ

حدود یه هفته ست اینترنت نداریم (الانم با ایرانسل اومدم).. واسه همین با کمی تاخیر،  چند خاطره رو برات ثبت میکنم:

-روز چهارشنبه 30 مرداد، جایزه ت به دستمون رسید و همون روز ، موجودی کارت هدیه ت رو به مرکز امام سجاد تقدیم کردی:

1

1

- اگه بشه، میخوایم عادتت بدیم که شیر پاستوریزه بخوری.. واسه همین روز پنج شنبه 31 مرداد واسه ت یه شیشه کوچولو خریدیم(خودت راحت می تونی ازش استفاده کنی ):

1

-عصر جمعه ، داداشی ها و مهدی جون رفتن کنسرت امید جهان،( داداش علی با مهدی تماس گرفت و گفت اگه میتونه بیاد تا بیشتر بهشون خوش بگذره).. روز شنبه ، مهدی جون می خواست برگرده مشهد، ولی ازش خواهش کردم بمونه تا با هم بریم صنوبر.. وقتی رفتیم اونجا دیدیم آب رودخونه تقریبا خشک شده.. ولی هوا خوب بود و در مجموع خوش گذشت:

1

1

1

1

1

1

1

1

1

1

1

1

 

وقتی می رفتیم سرچشمه،  به مهدی گفتم برام بخونه..  گفت دوست داری از کی بخونم؟ گفتم تتلو.. اونم چند تا از ترانه های تتلو رو خوند .. صداش خیلـــــــــــــــی ی ی ی  قشنگه..   خونه  خوبه  بوی  مامانمو میده..

من که نمیتونم مریضی مهدی رو باور کنم.. خــدایــــــا !! تو رو به حق چهارده معصوم شفاش بده!!!!!!!!!

خیلی دوستت داریم پسر خوش اخلاق و مهربونم..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مهربون
6 شهریور 92 10:57
ای جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون اخجونم اپ شده اصلا فکر نمیکردم اپ باشه اخجووووووووووووووووون
مامانی اخه راسش شیر پاستوریزه که شیر نیس!شر خشکه!البته به قول بابام گچه!!!!اگه از این سکو شیرا بگیرین فکر کنم بهتره!
تا حالا هم اگه مطمئن نبودم حالا مطمئنم اصلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بتون نمیاد مادر 3تا بچه باشین اونم به این سن!
ایشالله زود زود زود زود خوب میشن!توکل ب خدا اگه لایق باشم خدا دعا میکنم!میدونم خیلی سخته برا خانوادش!


ممنونم عزیزم.. مرسی از راهنماییت.. نظر لطفتونه گلم.. قبول باشه.. ممنونم..
مامان سونیا
6 شهریور 92 15:02
همیشه به خوش گذرونی عزیزم ببببببببوووووووووسسسسسسسسس


ممنونم سونیا جون..
رومینا
8 شهریور 92 17:18
رادوین که لب به شیر نمیزنه ولی اگه شیر کیلویی بگیری خیلی بهتره تا این شیر مثلا به قول خوشون پاستوریزه. چه جای با صفای قشنگی رفتید ولی مهدی اقا رو که دیدم دلم زیر رو شد خدایا به جونی اش رحم کنه و شفاش بده من براش نذر میکنم


فعلا که نمیشه بهش شیر بدم.. ولی اگه خواستم شروع کنم به قول شما همون کیلویی ها بهتره..
ممنونم رومینا جونم.. منم همیشه به خدا التماس میکنم که به جوونیش رحم کنه.. خواهرم شب و روز گریه می کنه.. کاری هم از دستمون برنمیاد! مگه خدا!!
مامان سام
11 شهریور 92 2:15
همیشه به گردش مامانی مهربون
من اطلاع ندارم آقامهدی چه مریضی ای دارن مگه؟خدا شفاشون بده
خواهر زادتون هستن؟


ممنونم عزیزم.. آره خواهرزاده مه.. یه نوع سرطان بدخیم(سارکوم).. انشالله، ماهم دعا میکنیم که خدا شفا بده.. بازم ممنونم..
مامان سام
12 شهریور 92 3:26
ای وااااااااای خیلی ناراحت شدم
خودش هم از بیماریش اطلاع داره آیا؟
امیدوارم فقط یهامتحان الهی باشه و سلامتیشون رو پیدا کنن


ببخشید که ناراحت تون کردم.. آره خبر داره، الانم چون ریزش مو شروع شده ، موهاشو تراشیده.. ایشاالله که اینجوری باشه..