ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

پست ثابت

  بسم االله الرحمن الرحیم. ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله العلی‌ العظیم .    ...
2 آبان 1392

یک شنبه 28 مهر 92

سلام عزیزدلم.. جمعه، عکست رو به شبکه ی قاصدک فرستادم (همون عکس آخر پست قبلی)، دیروز دیدم تو برنامه ی بینندگان قاصدک، عکست رو نمایش دادن.. هر روز چند بار این برنامه تکرار میشه (تا آخر هفته).. برنامه ش رو برات ضبط کردیم:   امروز صبح که موهاتو شونه می زدی (اینجا شونه رو برعکس گرفته بودی):   خیلی دوستت دارم نازگلم.. ...
2 آبان 1392

جمعه 19 مهر 92

سلام پسر شیرین زبونم که صدات برام دلنشین تر از نغمه ی خوش آوازترینِ پرنده هاست.. -هوا سرد شده ولی تو هنوز دوست داری چند بار در روز بری بیرون.. یه ساعت قبل، بغلت کردم و کلّی اطراف ِخونه، راهت بردم تا خوابت برد .. چون دوست نداشتی از بغلم بیای پایین و منم مجبور بودم فقط با دست راست نگهت دارم، الان دست و  شونه و گردنم از درد میسوزه.. ( سه شنبه که دکتر عکس جدیدِ دستم رو دید ، گفت هنوز باید چند هفته دیگه تحمل کنم).. وقتی خوابت برده بود و داشتم برمیگشتم خونه، به معنیِ کلمه ی "مجبور" فکر میکردم.. چقدر طعم بعضی کلمه ها (مثل این کلمه) تلخه! تلخ!!!  و منم مجبورم چند هفته ی دیگه تحمل کنم.. -راستی، دیروز که رفته بود...
2 آبان 1392

سه شنبه 16 مهر 92

سلام پسر خوبم.. چند وقته که از داداشی ها یاد گرفتی تخمه بخوری.. چند تا مغز که بهت میدن، یه دونه تخمه رو به زبونت می زنن برای نمکش .. منم از علاقه ت استفاده میکنم و اون وسطا بهت مغز خردشده ی پسته میدم  .. فدات بشم پسرعزیزم که با این سرماخوردگی، استراحت نمیکنی و یکسره مشغول بازی و ریخت و پاشی:   اینجا بهت تخمه ندادم، چون ترسیدم گلوت اذیت بشه و سرفه کنی، تو هم همشو ریختی:   یه کار بامزه ای که میکنی: از توی جاکلیدی یه دسته کلید رو برمیداری، میدیش به بابا و میری توی بغلش میشینی ( یعنی بریم دردر )..  کوتاه هم نمیای.. بابا بعضی وقتا بهت میگه "حرف به کرسی نشون&...
2 آبان 1392