یک شنبه 23 تیر 92
سلام دوستان..
سلام ساتیار نازنینم..
برای انجام کاری ، باید می رفتیم مشهد.. هر چند که دلمون برای فامیل تنگ شده، ولی درست نبود که توی این روزا مزاحم شون بشیم. وسایل لازم رو برداشتیم و رفتیم خونه خودمون.
توی حیاط:
باباجون همون ساعت اول تابت رو نصب کرد. علی جون هم چند تا از آهنگ های تصویری رو ریخته بود توی لپ تاپ ، تا بتونی همزمان با تاب خوردن، آهنگ هایی رو که خیلی دوستشون داری، ببینی:
عکس هایی از زیارت حرم امام رضا(ع):
گشتی و گشتی تا بالاخره چیزی که نباید می دیدی رو دیدی:
زینب جون(نمیدونم کجایی بود) بهت بیسکوئیت داد ، تو هم بهش آب تعارف کردی. (به خاطر ماه رمضون، اب آبسردکن ها قطع بود):
کوهستان پارک شادی تعطیل بود. رفتیم پارک ملت:
مجسمه مادربزرگ واقعا قشنگه:
کوهسنگی هم رفتیم ولی حواسمون به عکس گرفتن نبود!
چند تا اسباب بازی هم برات خریدیم.. مبارکت باشه گلکم:
خیلی دوستت داریم گل خوش عطر و بو..