ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

سه شنبه 24 اردی بهشت

سلام طلا طلا.. چند تا از خاطرات این روزات: - چند وقتی بود که شبا اذیت میشدی. آخه بس که روزا می خوابیدی شبا خواب نداشتی. حالا چند روزه که نمی ذاریم بیشتر از دو بار در روز و هر بار بیشتر از یک ساعت بخوابی .. خداروشکر، اینجوری مشکلت حل شد. - توی سرویس پله ها که باشی، شروع می کنی به آواز خوندن. از اینکه صدات می پیچه خوشت میاد . البته گاهی هم سکوت میکنی و به پله های بالایی خیره میشی. حتما به روزی فکر میکنی که باباجون تو رو برد پشت بوم. تا چند روز بعدش اصلا توی بغلم آروم و قرار نداشتی و همش میخواستی که دوباره ببرمت اونجا. با تعجب نگام میکردی، با نگات بهم می گفتی "یعنی متوجه نمیشی من چی میخوام!".. حیف که پشت بوممون حفاظ...
2 آبان 1392

جمعه 27 اردی بهشت نود و دو

سلام ساتیارجونم.. اینم عکسای آتلیه:   خدا حفظت کنه گلکم.. این کیک کاکائویی رو صادق جون بعداز ظهر روز سه شنبه به مناسبت تموم شدن کلاساش درست کرد:   گروه سرود مدرسه شون توی شهرستان مقام دوم رو آورده:   آفرین به داداشی و دوستاش..     دیروز واست یه کلاه خریدم که خیلی بهت میاد.. هزارماشاالله عزیزم.. (از فروشگاه شیرنژاد، 6500 ت):   خیلی دوستت داریم عزیزدلم.. ...
2 آبان 1392

چهارشنبه 8 خرداد 92

سلام فرشته ی ناز و قشنگم.. بمیرم برات!!! این روزا به خاطر درآوردن دندون خیلی اذیت میشی.. قبلا اینجوری تب نمی کردی.. این دفعه مجبور شدیم از قطره استامینوفن استفاده کنیم.. یه کمی هم خاکشیر و چای بابونه بهت دادم.. باز خوبه که هوا زیاد گرم نشده.. کارای این روزات: کمی می خوابی، چند ساعتی برنامه های شبکه هدهد و سی دی های خودت رو می بینی.. یکی دوبار در روز می بریمت بیرون.. چند ساعتی با اسباب بازی هات بازی می کنی و با چیزای دیگه؛ مثلا هنوز عاشق جاروبرقی، مگس کش و گوشی تلفن هستی.. دو ماهی میشه که دسته ی جارو قدیمی رو گذاشتم جزو وسایل بازیت، یه دونه مگس کش هم مخصوص بازی کردن تو خریدیم:   ...
2 آبان 1392

شنبه 4 خرداد

سلام عزیزدلم.. سومیــــــــــن دندونت هم دراومــــــــد ..                              مبـــــــارک باشه عزیـــــــــــزم.. خیلـــــــی دوستت دارم گل قشنگم.. ...
2 آبان 1392

سه شنبه 31 اردی بهشت

سلام پسر خوبم..   سه روز بود که غیر از شیر ، چیزی نمی خوردی! وقتایی که خانوادگی تلاش می کردیم و چند قاشقی بهت غذا می دادیم ، گلاب به روی خوانندگان محترم، همه رو بالا میاوردی! نمی دونستیم به خاطر دندوناته یا سردل داری.. دیروز بهت یه کم جوشونده دادم ، خوشبختانه جواب داد و حالت بهتر شد. دیشب هم بهت آب آلوبخارای خیس شده دادم .. خدا روشکر که دیگه نیازی نیست ببریمت پیش دکتر..     داداشی ها رو خیلی دوست داری، همیشه با لبخند و محبت به علی جون نگاه می کنی.. رابطه ت با صادق جون هم خیلی خوبه.. روز شنبه، صادق مواظب تو بود و من داشتم کارای خونه رو انجام میدادم، صادق تو رو بغل کرده بود و آروم به چپ و راست تکونت ...
2 آبان 1392

پنج شنبه 19 اردی بهشت

                         سلام شیرینی زندگی مون..                                مبارک باشه؛ 11 ماهه شدی عزیزدلم..   خدا رو صد میلیون مرتبه شکر.. به همین بهانه، داداش علی قالب وبلاگت رو عوض کرد: داداش صادق یه کیک واقعا خوشمزه پخت و علی جون هم خیلی سریع و خ...
2 آبان 1392

چهارشنبه 12 بهمن

سلام ناز مامان.. ماشاالله دیگه داری بزرگ میشی.. سفرتاز نیمه گذشته.. شمارش معکوس شروع شده.. امروز بیست و یک هفتگی رو تموم کردی و به امید خدا نوزده هفته ی دیگه این سفر چهل هفته ای تموم میشه.. ب اید هوای هم رو داشته باشیم.. تا هردومون توی سفر زیاد اذیت نشیم.. دیگه کم کم باید مقدمات اومدنت رو آماده کنم.. اتاقت که تقریبا حاضره..البته تزئین روی کمد مونده..این عکس ها رو داداش علی، هفته ی پیش، روز چهارشنبه پنجم بهمن، از اتاقت گرفت: توی دل کاغذدیواری ها یه ستاره های کوچولویی هست که روزا مشخص نیستند ولی شبا کاملا نورانی اند. انگار توی یه شب تابستونی کویر، روی پشت بوم خوابیدی.. بس که اتاقت پر میشه از...
12 بهمن 1390