دوشنبه 22 مهر 92
سلام فرشته ی پاک و دوستداشتنیِ من..
-چند وقته که یاد گرفتی حلقه های رنگی و این ظرف های رنگی رو، روی هم بچینی (گاهی درست، و اکثرا اشتباه) و اگه مثل اینجا برات مرتب بچینم، دیگه مثل قبل، اونا رو پرت و پلا نمیکنی.. آفرین عزیزکم! (از بازی کردنت با حلقه ها عکس نگرفته م ، حالا انشاالله باشه بعد)
-دیروز واسه کنترل وزن بردیمت مرکز بهداشت. خدا رو شکر همه چی نرمال بود.
-عاشقِ دویدن توی فضای سبزی.. تا میخوری زمین، سریع بلند میشی و دوباره بدو بدو میکنی!
-اسباب بازی های جدید، مبارکت باشه عزیزم:
از باب اسفنجی و از اون که شکل جوجه تیغی هست، خیلی خوشت اومد و حسابی باهاشون بازی کردی (خدا کنه رقص نورشون زود خراب نشه).. مدادشمعی و رنگ انگشتی رو، انشاالله روزای بعد برات باز میکنم (تا حالا مواد طبیعی به کار میبردیم، مثلا با آب انار روی تخته ی وایت برد نقاشی میکردیم).. از عینک هم خوشت اومد ولی چون نمیشد باهاش راحت سی دی ببینی، از خیرش گذشتی!
یه خاطره که مربوط به یه ماه قبله ولی حیفم اومد ننویسم: یه بار که بهانه ی دردر رفتن می گرفتی، بردمت حموم تا حواست پرت بشه.. وقتی آب بازی می کردی برات خوندم بعی بعی میگه؟ تو جواب دادی:در در
خیلی دوستت دارم آرامش بخش قلبم..