شنبه اول تیر نود و دو
سلام عسل عسل..
امروز ، مثل روزای قبل ، نرفتی وسط سفره بشینی.. ماست و سالاد و سبزی ها رو وسط سفره با هم مخلوط نکردی.. گفتیم چه خوب! ..
فقط با قاشق به ظرف خالی خورش خوری می کوبیدی..
گفتیم بذار بکوبه، گفتیم اگه بابا با کفگیر بکوبه توی اون ظرف طوری نمیشه، چه برسه به ضربه های قاشق این جوجه کوچولو..
نهار قورمه سبزی داشتیم.. باباجون داشت برنج ها رو می کشید و منم داشتم سوپ تو رو پشت قاشقی می کردم، که یه دفعه دیدیم قاشق پایین اومد و ظرف ریز ریز شد.. از ترس اینکه به ریزه های شیشه دست نزنی، سریع جمع و جور کردیم .. بابایی خوشحال بود که: ماشاالله زور پسرم زیاد شده..
وقتی همه چی روبه راه شد، یادمون اومد عکس نگرفتیم!
خیلی دوستت داریم طلاطلا..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی