ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

چهارشنبه دوم مرداد92

1392/8/2 14:00
نویسنده : مامان
1,262 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدلم..ماچ

یه وقت نگی مامانم چه تنبل شده و خاطراتم رو دیر به دیر می نویسه.. این روزا  دلت میخواد ، از صبح تا شب  باهات بازی کنم. واسه همین اصلا فرصت نمیشه پای کامپیوتر بشینم.. اون یکی دو ساعت هم که میخوابی باید کنارت باشم وگرنه بدخواب میشی عزیزکم.. وقتایی هم که باباجون یا داداشی ها باهات بازی میکنن، باید به کارای دیگه ت برسم، مثل آشپزی .

خب حالا که فرصت گیرم اومده، بذار سریع برم سروقت خاطرات این هفته هات:

اول از بازی هات بگم:

-سوار اسب یا کامیونت میشی و حدود نیم ساعت دور هال دورت میدم (بعضی وقتا چندبار در روز) ، فدات بشم! تو هم کلی ذوق میکنی و میخندی، ولی  تا سرعتم کم میشه اعتراض میکنی:

 2

-از توی صندوق ابزار باباجون یه قیف پیدا کردیم که اونم به وسایل آب بازیت اضافه شده، (توی حموم با آب خیلــی زیاد، توی آشپزخونه با آب زیاد، ولی توی هال با یه کم آب). طبق معمول ، آخر سر، همه ی آبها رو روی خودت و فرش می ریزی:

 2

-با آینه یا چراغ قوه و بعضی وقتا با فلاش گوشیم،  روی دیوار نور میندازم و تکون تکونش میدم و تو هم سعی میکنی بگیریش، البته شبا به طرف سقف می گیرم و باهم می خندیم:

2

-حمیده جون(دوستم) از مکه برات یه ماشین خوشگل آورده که با یه آهنگ خیلی شاد، رقص کنان حرکت میکنه، وقتایی که میخوام به کار دیگه ای برسم، مثل شستن ظرف ها، برات روشنش می کنم و حسابی سرت باهاش گرم میشه (مرسی ی ی ی حمیده جون):

2

-گاهی هم توی حیاط  توپ بازی می کنی یا برای خودت دور می زنی:

 2

بازی های قبلیت کماکان ادامه داره..

حالا چند خاطره:

-می دونی چند تا عکس از این مدل خوابیدنت داری؟ جــــــــــــــووونم..

 2

-دیشب خونه مونس جون بودیم، چندتا از دوستام هم بودم، خیلی خوش گذشت، وقتی وارد هال شدیم  به مونس جون گفتم بی زحمت قندون ها و جا شکلاتی ها رو بذار یه جای دیگه که دست ساتیار نرسه وگرنه تا همه رو روی فرش خالی نکنه، ول کن نیست. روی هم رفته، دیشب پسر خیلی خوبی بودی. با بچه ها بازی می کردی و میخندیدی، به آشپزخونه و همه ی اتاق ها سرک کشیدی، منم همش مواظب بودم به دکوری ها دست نزنی، جایی رو به هم نریزی، چیزی رو نشکنی و ..  

-سه شنبه هفته ی گذشته، افطاری خونه ی باباحاجی دعوت بودیم. اون شب خیلی بهمون خوش گذشت و کلی روحیه مون عوض شد. می ترسیدیم که بهانه گیری کنی و بهمون سخت بگذره ولی خداروشکر تا آخرشب سرحال و خوش اخلاق بودی.. قربونت برم که اینقدر ماهی..

- چهارشنبه ی هفته ی گذشته، تلفنی خبردار شدم که مهدی جون (پسرخاله) یک دفعه ای مریض شده و یه هفته بیمارستان بستری بوده.. عملش حدود چهار ساعت طول کشیده .. خیلی ناراحت شدم. اتفاقا همون روزایی که ما مشهد بودیم، مهدی جون بیمارستان بوده ولی ما خبر نداشتیم! این جور خبرا رو به من نمیگن!! میگن تنهاست، بچه ی کوچیک داره، غصه نخوره، اذیت نشه.. دعا میکنم هرچه زودتر حالش خوب خوب بشه.. الهی آمین!

این خاطره رو که نوشتم، حالم گرفته شد!! دیگه حوصله نوشتن ندارم!!

خیلی دوستت دارم گل نازم..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مهربون
2 مرداد 92 14:09
الهی گناه دارین مامان ساتیار!خسته نباشین لفط مناسبی نیس اماچیز بهتریم به ذهنم نمیرسه!!

...شاید چون موهاشو کوتاه کریدن اینطور بنظرم میرسه اما انگار سبزه شده ساتیار!!!

بازی بانور!!یادش بخیر ابتدایی یک هفته درمیون نوبت صبو عصر داشتیم! پنجم که بودیم ازاولین زنگ با ساعتمون رو دیوار نور مینداختیم عاشق نور نگیناش بودم!!!

ماهم گوجه میخوایم

ایشالله زودی خوب میشن

ممنونم مهربونم.. آره توی این عکس ها تیره تر افتاده، ولی خودش فرقی نکرده، اشکال از تنظیم نور دوربینه.. منم آینه بازی دوست دارم، ساتیار بهانه ی خوبیه.. گوجه هامون ریزن ولی ترش و خوشمزه! قابل نداره!.. لطف داری ،ممنون، ایشااالله..

تاابددونفره
2 مرداد 92 14:10
سلام عزیزمبه گل پسریت رای دادم

سلام. خیلی لطف کردین.. ممنونم.
مینا
3 مرداد 92 9:01
سلام عزیزم آخه چه نازززززززززززززززززززززز خوابیده


سلام. خوش اومدین.. چشاتون ناز میبینه.. ممنون.
marjan
3 مرداد 92 10:30
سلام عزیزمممممم
مرسی به وبم اومدی
منم رای دادم به پسرخوجملت گلم..
اگه موافقی لینکم کن منم لینکت میکنم


سلام. خوش اومدین.. خواهش می کنم.
خیلی لطف کردین. ممنونم.
مامی ارمیا
3 مرداد 92 13:04
سلام عزیزم. الهی بگردم این فسقلیای نازو با کارای قشنگشون و شرارتاشون.
ببوسش خشکله رو از جانب من
ایشالله خدا اقا مهدیو شفای عاجل بده . الهی آمین و التماس دعا


سلام الهام جون.. خدا نکنه.. لطف داری عزیزم.. ممنونم.. ایشاالله.. چشم.. محتاجم به دعا.
ارمین(عشق ابدی)
3 مرداد 92 15:47
وای چه کوچولوی خوشملی داری خدا واست نگهش داره خیلی نازه دلم میخواد محکم بوسش کنم عوض من بوسش کنین گلموبهش رای دادم


چشای شما خوشگل می بینه.. خیلی ممنون.لطف کردین.
زهرا(هرچی بخوای هست!!!)
3 مرداد 92 16:54
ممنون از اینکه بهم سرزدین
به پسرتون رای دادم
شماهم بهم سر بزنین هروز باچند پست جدیداز طنز،ورزشی و عکس.......


خواهش میکنم.. لطف کردین. ممنونم.
نیوکامنت
3 مرداد 92 20:03
سلام.
یه سوال داشتیم.
شما برای ارسال کامنت از اسپمر استفاده میکنید یا دستی کامنت میفرستید؟
ما اسپمرنویسیم. داریم نظرسنجی میکنیم تا ببینیم اگه نیاز هست یه اسپمر اتوماتیک برای لوکس بلاگ بنویسیم.
با شرکت در نظرسنجی 20 درصد تخفیف میگیرید.
پاسخ خود را به شماره 09372201600 پیامک کنید.
با تشکر فراوان


سلام.یه بار استفاده کردیم نتیجه ش خوب نبود و پشیمون شدیم.. موفق باشید.
نینا
4 مرداد 92 8:54
به گل پسری رای دادم.امیدوارم برنده بشه.


لطف کردی عزیزم.. خیلی ممنون..
نامجو
4 مرداد 92 12:22
سلام


سلام. خیلی خوش اومدین.
رومینا
4 مرداد 92 12:47
عزیزم ساتیار جونم دلم برات تنگ شده بود قربون شیطنت بشم من . ایشالله که زود زود پسر خاله خوب بشه و شما از نگرانی و ناراحتی در بیاید . ساتیار جون رو ببوسید


سلام خاله جون.. ممنونم.. منم دلم براتون تنگ شده..
خیلی ممنون، ایشاالله..
حتما..
شایان
4 مرداد 92 23:49
سلام خیلی خشگل نازی


سلام. چشای شما ناز میبینه.. ممنون.
ازاده
5 مرداد 92 1:41
سلام.خسته نباشی.من با اینکه ارتین فقط 3 ماهشه فرصت هیچ کاری را ندارم.خدا به داد شما برسه


سلام عزیزم. ممنونم. زنده باشن الهی، نه روز یه دقیقه استراحت داری و نه شب میذارن بخوابی.
مهربون
5 مرداد 92 13:13
ایشالله ی روزی ی پست بزارین مثل پست سلامتی علی کوچولو اینبار برای مهدی جان

ایشاالله.. خدا از دهنت بشنوه عزیزم.
آمین یارب العالمین.
سمیرا
5 مرداد 92 14:20
عزیزههههههه

خوب بازی کنید با این گل پسرمون

به خدا چند ساعت تلاش کردم که لااقل یه تبریک بگم عمه خانوم.. ولی همش میگه کد رو اشتباه نوشتین.. نمیدونم بقیه چه جوری نظر میذارن..
مهربان
5 مرداد 92 14:45
سلام خدا این هدیه را برای همیشه حفظ کنه
خوشحال میشم به وب بنده سر بزنید


سلام. خیلی خوش اومدین. ممنونم. ایشاالله. چشم. حتما..
زن عمو
5 مرداد 92 17:32
سلام انشاءالله که حال همتون خوبه بچه های ما هرروز به دیدن ساتیار می یان وکلی ذوق می کنندامروزم 5 تا رای براش دادن


سلام عزیزم.. ممنونم. خیلی لطف دارن، از بس مهربون و بامحبت هستن.. وای!!! مرسی ی ی ی ی ی ی..
سیمین
6 مرداد 92 2:08
امشب كه بلرزيددل وبغض و صدايت/آرام روان گشت دلت سوي خدايت/رفتي به درخانه

ي آن قاضي حاجات/يادآرمرا ملتمس لطف ودعايت...




طاعات و عبادات قبول..
چشم.. محتاجم به دعا عزیزم..
MEHRGOL
6 مرداد 92 14:17
شب های احیا بر شما تسلیت باد


همچنین.. التماس دعا..
فرشته
10 مرداد 92 1:02
سلام خاله جون وبلاگتونو خوندم تا آخرش..خیلی قشنگه ساتیارم خیلی نازه خدا براتون حفظش کنه
عزیزم لینکتون کردم ممنون که سر زدید بازم بیایید منتظرتونم


سلام عزیزم.. خیلی خوش اومدی.. نظر لطفتونه.. ممنونم.