ღ♥ღ♥ ســــاتیـارجـــــون ღ♥ღ♥

چه سرنوشت غم انگیزی..

1392/8/2 14:02
نویسنده : مامان
1,295 بازدید
اشتراک گذاری

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود 

... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد 

که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت

شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری 

که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما 

بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من 

فریبکار دغل‌پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود

چه سرنوشت غم‌انگیزی...

"حسین منزوی"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

آزاده
21 مرداد 92 15:25
سلام.خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام.. ممنونم.. امروز زیاد روبراه نیستم..
مهربون
22 مرداد 92 8:08
سلام مامانیه ساتیاری! نمیدونم واقعا چی باید بگم اما ازته دلم واقعا ارزو میکنم خدا بهتون ارامش بده


آمین! .. ممنونم مهربونم..
آزاده
23 مرداد 92 17:26
سلام .امروزم خبری ازتون نیست.بهتر هستید ان شاء الله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اوضاع رو براهه؟؟؟؟؟؟


سلام. ممنونم. آره حالم خوب شد.. دیگه دلم گرفته نیست.. مرسی عزیزم..
سیمین
24 مرداد 92 13:46
سلام تولدتون مبارک ببخشید با تاخیر اومدم


سلام عزیزم.. خیلی خوش اومدی.. ممنونم..

سیمین
24 مرداد 92 13:46
بالا و پایین پریدنم از شوق نیست...ماهی روی خاک چه میکند؟؟


خیلـــــــــی زیبا.. خیلــــــــی پرمعنا..
سارا
24 مرداد 92 22:44
چه غم انگیز و زیبا


ممنونم ساراجون..